part 17

فیلیکس = حالا بریم پایین صبحونه بخوریم
جولیا = باشه
/// میرن پایین میببینن همه بیدارن //
همه = صبح بخیر
فیلیکس و جولی = صبح شما هم بخیر
جونگین = خوببب... دیشب ....// لیا میزنه به پای جونگین و اروم بهش میگه بس کن //
جولیا = //خنده // بابا جون خیالت راحت دیشب اتفاقی نیوفتاد
لیا = فیلیکس ما خودمون منو جونگین و هیونجین وقتی همسن شما بودیم کسی بهمون گیر نمیداد راحت بودیم الان شدن برا ما بزرگتر حساس شدن....
هیونجین = لیا.. لیا منو وارد این قضیه نکن من بی گناهم جونگینه که همش نگرانه
رزی = راس میگه
لیا = اره خودم میبینم // همه به جونگین زل زدن //
جونگین = اممم ...چیزه من باید برم دستشویی // همه غش کردن از خنده //
لیا = ولی جونگین جدی میگم باید راحتشون بزاری ما اگه خودمون بودیم بابام همش گیر میداد ناراحت نمیشدی
رزی = خدارو شکر برادر زاده فرشته من خیلی با جنبس ناراحت نمیشه ولی پسر خودمو نمیدونم
فیلیکس = نه من غلط بکنم به دایی جونگین چیزی بگم
جونگین = دمت گرم
ویو بعد صبحانه =
جولیا = واییییی حوصلم سر رفت
هیونجین = راست میگه پوکیدیم از بی کاری
لیا = خداااااااااااااااااااا
جونگین= ............
فیلیکس = دایی جان اگه گوشی رو بزاری کنار ممنون میشیم
جونگین=فیلیکس ........
همه = خوب راست میگه
رزی =بیاید فیلم ببینیم
لیا و فیلیکس = اره
لیا و هیونجین = موافقم
جونگین= بد نیست
رزی و لیا = جونگین
جونگین = امم حرف ندارم ....
/// برقا رفت ////